سرویس سیاست مشرق- «احمد کایا» (۲۰۰۰-۱۹۵۷)، خواننده پاپ اهل ترکیه بود که از طرف پدری کردتبار محسوب می شد. او در دوران حکومت نظامیان بر ترکیه در دهه ۱۹۸۰، با خواندن ترانههایی با تم اعتراضی و سیاسی، شهرت و محبوبیت یافت و البته از سوی حکومت وقت هم با او برخوردهایی صورت گرفت.
اما، رویدادی که زندگی او را کاملا دگرگون کرد و در مسیر پایان قرار داد، نه در دوره حکومت نظامیان، که در دوران «دموکراسی» در جمهوری ترکیه به وقوع پیوست.
او در ماه فوریه سال ۱۹۹۹ در ترکیه، جایزه بهترین خواننده سال را در مراسمی در استانبول دریافت کرد. اما اعلام یک خبر، از زبان او، در هنگام دریافت جایزه، مثل بمب در مراسم ترکید. او فقط گفت:
" از آنجایی که من کرد هستم تصمیم دارم در آلبوم بعدیام آوازی به زبان کردی بخوانم. یک ویدیو هم برای این آواز میسازم. میدونم که شبکههای تلویزیونی شجاعی وجود دارند که این ویدیو موسیقی رو پخش خواهند کرد. اگر پخشش نکنند نمیدونم چطور میتونن عملکردشون رو به مردم ترکیه توجیه کنند. "
این سخنان سالن شیک محل برگزاری مراسم در استانبول را زیر و رو کرد. روزنامهنگاران و هنرمندان ترک، که تقریبا همگی جزو حامیان ایدئولوژی کمال آتاتورک و ناسیونالیست بودند، اعتراض کردند و حتی کارد و چنگالشان را به میز او پرتاب کردند. او جانش را برداشت و از حمله نویسندگان و هنرمندان نژادپرست فرار کرد، فقط به این خاطر که آرزویش برای خواندن به کردی را به زبان آوردهبود. از جمله، «سردار اورتاچ» خواننده معروف ترکیهای، در همان مراسم میکروفون را به دست گرفت و او را «تروریست» خواند. جالب این که در آن مهمانی تقریبا همه چهرههای هنری سرشناس ترکیه، از جمله همتباران کُرد احمد کایا، همچون ماهسون و ابراهیم تاتلیسس نیز حضور داشتند و در این هجمه همراه با دیگران بودند.
گولتن کایا، همسر احمد، تعریف کرد:
"ناگهان همه اون خانمها و آقایون شیکپوش مثل یک هیولا شدن و کارد و چنگالهایی که دم دستشون بود به سمت ما پرت کردند. فحش دادند و مارو هو کردند تصور کنید جو مراسم در عرض ۵ دقیقه عوض شد همه اون خانمها و آقایون آراسته و با وقار تبدیل شدن به کسانی که میخواستن واقعاً به ما آزار برسونن. یک تغییر باور نکردنی تقریباً به سبکی که در آثار کافکا میبینید. مردم داد میزدن که چیزی به اسم کرد وجود نداره بعد فهمیدم که اون چیزی که غیر قابل تحمل بوده کلمه کردیه یعنی همین که اون اصلیت کردی خودشو اعلام کرده بود. "
او در جای دیگر از گفتگوی خود درباره آن شب گفت:
" وقتی که از بالای صحنه پایین اومد و به سمت میزمون برگشت مورد توهین و ناسزا قرار گرفت. بعضیها حتی سعی کردند به طور فیزیکی به او حمله کنند. اونا فریاد میزدن: جداییطلب، خائن، این مردو با لگد از کشور بندازین بیرون. اونا میگفتن چیزی به عنوان کردی وجود نداره هر دوی ما شوکه شده بودیم. بعد از سر میز خطاب به روزنامهنگارهایی که منتظر واکنش او بودند گفت: شما باید این واقعیت رو که کردها وجود دارند بپذیرید. "
کایا از آن مهلکه جان به در برد، اما عملیات رسانهای دو روز بعد آغاز شد. در ۱۴ فوریه، روزنامه حریت که شعارش «ترکیه متعلق به ترکهاست، تیتر بزرگی زد و کایا را به «خفت و ننگ» متهم ساخت. [۱]
ارتوگرول اُزکُک، روزنامهنگار ترک و مدیر وقت حریت، در ستون خود در ۱۴ فوریه ۱۹۹۹ مینویسد:
"آن شب همه چیز زیبا بود، غیر از یک مرد زشت، کایا.» فقط به این خاطر که کایا گفته بود میخواهد به کردی بخواند. "
بکیر جوشکون، نویسنده محبوب که از حزب اپوزیسیون جمهوریت خلق حمایت میکرد، در ۱۴ فوریه ۱۹۹۹ نوشت:
"کایا را دوست ندارم. عین خیالم نیست که از مراسم رانده شد. اگر هنرمندی جداییطلب باشد و پیام غلط به مردم برساند، البته که رانده میشود. "
دو روز بعد، فاتیح آلتایلی، که امروز مدیر خبرترک است، نوشت:
"احمد، تو یک مرد بیفرهنگ، بیسواد و عامی هستی که نمیفهمد چه میگوید. اگر از احمد بپرسم «ایدئولوژی چیست؟» پاسخ میدهد «خوردنی است؟»"
پوسترهای احمد کایا را از روی دیوارها میکندند، سیدی آثارش را خرد میکردند و فروش آلبومهاش هم متوقف شد. در واقع تصمیم بر این شد که به کلی از صحنه حذفش کنند. او نامهها و فاکسهایی دریافت میکرد که او را به مرگ تهدید میکردند
در نهایت، این خواننده کرد، مجبور به مهاجرت از ترکیه به پاریس شد، اما خیلی زود، چند ماه بعد از آن شب جنجالی، در نوامبر ۲۰۰۰، به طور ناگهانی با سکته قلبی جان باخت. لازم به گفتن نیست، که تا همین امروز هم حرفها و حدیثهای درباره مرگ او و انتساب آن به سرویس مخفی ترکیه بسیار است.
کایا صرفا گفته بود که می خواهد به زبان مادریش "آواز بخواند. " و خب این در جامعهای که تا همین چند سال پیش، از لفظ «ترکهای کوهستان» به جای واژه «کرد» برای کردتبارهای ترکیه استفاده می کرد، چندان هم دور از انتظار نبود.
اما فقط به عنوان نمونه و در همین حوزه، این را در نظر بگیرید که در کشور همسایه، یعنی جمهوری اسلامی ایران، در رادیوی دولتی کشور، یعنی رادیو پیام که به پخش موسیقی مشغول است، تقریبا از هر سه آهنگ، یکی به زبان کردی است. از سالهای پیش، از زمان شکلگیری سیمای جمهوری اسلامی، شبکه استانی کردستان(قبلا سیمای کردستان) و رادیو کردستان، به پخش برنامه به زبان کردی مشغول بود. هنرمندان مشهور کردزبان ما، همچون استاد شهرام ناظری، خانواده کامکار، خانواده پورناظری، صدیق تعریف و...سالهای سال هم به کردی و هم به فارسی خواندهاند و قطعات روحنواز و گوشنوازی عرضه کردهاند. هنرمندان کرد عرصه تئاتر و سینما هم کم نیستند، و مثل هر قوم دیگر ایرانی، با افتخار به قومیت و ملیت خود در این ملک مشاع زیست می کنند.
اما چرا در همه سالها، هیچکس شیوه رفتار جمهوری ترکیه را به محاکمه و محاکات نکشید؟ همین امروز هم، با کوچکترین تحرک مسلحانه یا تروریستی، که ریشه آن به سازمانهای کردی مسلح برسد، بیدرنگ جنگندههای ارتش ترکیه(عضو ناتو)، برمی خیزند و به صورت فرشی مواضع این سازمانها را حتی در خاک عراق، منهدم می کنند، لیکن هیچ صدایی به اعتراض برنمی آید، و هیچ سلبریتی در ترکیه یا در اروپا، «کشتار مردم قندیل» یا «بسیج سراسری برای دفاع از کردهای اقلیم» نمی زند.
یک دلیل ساده وجود دارد. اردوغان، «خودی» است و از این رو، می تواند از هر آنچه «خط قرمز» دولت و کشور خود می داند، به هر ابزار و وسیلهای دفاع کند. در آنجا، یک امپراتوری رسانهای به همپیوستهی داخلی با هدف جنگ هیبریدی وجود ندارد، که بخواهد همه نمادها، علقهها و مولفههای «ملی» را به بهانهی «سرکوب» این قوم یا آن قوم، تحت هجوم ۲۴ ساعته قرار دهد. در ترکیه، کسی که بگوید «ای خاک بر سر آن تمامیت ارضی ترکیه» (همچون جمشید برزگر، از دبیران ارشد سابق بی بی سی فارسی که چنین جملهای را اخیرا درباره ایران گفته است)، توسط همان اپوزیسیون ترکیه، بیحیثیت و رسوا می شود. در ترکیه از یک چهرهی «وهابی» مرتبط با سعودی، قهرمان «آزادی»، «حقوق زن» و «دمکراسی» نمی سازند. در ترکیه، اگر سارق مسلح و شرور سابقهدار را به به بهانه کوبیدن نظام سیاسی، در حدّ «بابی ساندز» (مبارز ایرلندی ضد استعمار انگلستان) اسطورهپردازی نمی کنند. در ترکیه، اگر کسی یا گروهی، به خاطر باخت تیم ملی کشورش از تیم یک کشور بیگانه آن هم با سابقه استعماری، در خیابان به پایکوبی بپردازد، دیگر جایی برای زندگی در آن کشور نخواهد داشت، چون افکار عمومی او را از هستی ساقط می کنند.
کافی است رفتار حکومت ترکیه را، همین امروز در دوره زعامت اردوغان که مدعی آشتی ملی اقوام در ترکیه است، با کردها، با رفتار جمهوری اسلامی مقایسه کنید که با علم به این که می داند، «کولبری»، یکی از معابر و شیوههای اصلی انتقال سلاح، نیروی مسلح تروریست و جاسوس به داخل خاک کشور است، با دستور راس نظام سیاسی، نسبت به آن سختگیری نمی شود. [۲
از داستان «حلبچه» و جنایت شیمیایی صدام در آن شهر، و کمک نیروهای ایرانی برای نجات بازماندگان و پاکسازی مناطق آلوده. چیزی نمیگوییم که خود پروندهای است مفصل و مطوّل، یا از حماسهی سردار ایرانی، حاج قاسم سلیمانی، در شکستن محاصرهی اربیل از چنگال آهنین داعش، آنهم زمانی که پارتنرهای سیاسی دیروز و امروز خاندان بارزانی، کوچکترین وقعی به درخواست کمک اهالی اقلیم نگذاشتند.
در سهمگینترین دوران جنگ ادراکی-شناختی دشمنان به سر می بریم. اینبار شاهتیرهای همبستگی ملی و یکپارچگی ارضی را هدف قرار گرفتهاند. خودفروشان سیاسی، که شعار «زن، زندگی و آزادی» را بر سر نیزه زدهاند، همانها که مردم را به حمله به زنان محجبه و هرکسی که شمایل مذهبی دارد، ترغیب می کنند، خود از یک سو، با فرماندهان رشد نظامی ناتو در کنفرانس هالیفاکس، عکس یادگاری می گیرند و از سوی دیگر، در حالی که برای کشتهشدگان آشوب، اشک تمساخ می ریزند، فیلم بزن و برق ایشان بر قایق تفریحی منتشر می شود.
این دوره غمبار و تلخ نیز خواهد گذشت و نظام و کشور از این گردنهی سخت هم به یاری حق و عنایت صاحب این سرزمین، عبور خواهد کرد، اما روسیاهی و رسوایی و انگشت حسرت به دندان گزیدن برای «وطنفروشان»، تضمینشده و حتمی است.